|
|
|
|
|
یک شنبه 13 ارديبهشت 1394 ساعت 15:17 |
بازدید : 19182 |
نوشته شده به دست hossein.zendehbodi |
( نظرات )
خجسته سيامك يكى پور داشت
كه نزد نيا جاه دستور داشت
گرانمايه را نام هوشنگ بود
تو گفتى همه هوش و فرهنگ بود
بنزد نيا يادگار پدر
نيا پروريده مر او را ببر
نيايش بجاى پسر داشتى
جز او بر كسى چشم نگماشتى
چو بنهاد دل كينه و جنگ را
بخواند آن گرانمايه هوشنگ را
همه گفتنيها بدو باز گفت
همه رازها برگشاد از نهفت
كه من لشكرى كرد خواهم همى
خروشى برآورد خواهم همى
ترا بود بايد همى پيش رو
كه من رفتنىام تو سالار نو
پرى و پلنگ انجمن كرد و شير
ز درندگان گرگ و ببر دلير
سپاهى دد و دام و مرغ و پرى
سپهدار پر كين و كند آورى
پس پشت لشكر كيومرث شاه
نبيره بپيش اندرون با سپاه
بيامد سيه ديو با ترس و باك
همى باسمان بر پراگند خاك
ز هراى درندگان چنگ ديو
شده سست از خشم كيهان خديو
بهم بر شكستند هر دو گروه
شدند از دد و دام ديوان ستوه
بيازيد هوشنگ چون شير چنگ
جهان كرد بر ديو نستوه تنگ
كشيدش سراپاى يك سر دوال
سپهبد بريد آن سر بىهمال
بپاى اندر افگند و بسپرد خوار
دريده برو چرم و برگشته كار
چو آمد مر آن كينه را خواستار
سر آمد كيومرث را روزگار
برفت و جهان مر درى ماند ازوى
نگر تا كرا نزد او آبروى
جهان فريبنده را گرد كرد
ره سود بنمود و خود مايه خورد
جهان سربسر چو فسانست و بس
نماند بد و نيك بر هيچ كس
:: موضوعات مرتبط:
شاهنامه فردوسی ,
,
:: برچسبها:
فردوسی, اشعار فردوسی, شعر, اشعار شاهنامه, شاهنامه, اشعار شاهنامه فردوسی, شاهنامه صوتی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
|